حقیقت زندگی متعالی
ـوقتی به جامعه و محیط اطرافمان نگاه میکنیم، میبینیم که هر فردی برای خودش خصوصیاتی دارد و مسیری را در زندگی میپیماید؛ که البته در یک نگاه کلی بسیاری از این خصوصیات و رفتارها به نوعی برگرفته از رفتار اطرافیان و رسانههایی است که با آن در ارتباطند.
امروزه یکی از مشکلات اساسی که گریبانگیر خانوادهها خصوصا قشر جوان شده است این است که زندگیها بیشتر از آنکه متاثر از واقعیتهایی باشد که فرد در آن زندگی میکند و رشد و نمو پیدا کرده است، از نوع زندگی اطرافیانی تاثیر پذیرفته است که خود آنها هم به نوعی این سبک زندگی را از نوع زندگی افراد و حتی رسانههایی گرفتهاند که هیچ سنخیتی بین آنگونه زندگی کردن با زندگی آنها وجود ندارد. در جامعه کنونی ما متاسفانه بیشتر از آنکه فرد به خود و اطراف خود نگاه کند و زندگی خود را براساس نیازها و ویژگیهای رفتاری و اخلاقیایی که دارد تنظیم نماید، به دنبال این است که ببیند در جامعه مردم به دنبال چه هستند؟ مثلا الان چه چیز مد شده است یا چه نوع رفتاری در جامعه طرفدار بیشتری دارد و فرد را در ذهن مردم متفاوتتر جلو میدهد؟
یادم میآید به خانوادهایی که چند سال پیش که تازه ماهواره وارد خانهها شده بود با وجود اینکه هیچ نیازی به وجود ماهواره در خانه خود احساس نمیکرد، فقط به خاطر اینکه از مسابقهایی که اطرافیان در خرید ماهواره برگزار کرده بودند عقب نمانند، اقدام به خرید و نصب ماهواره کردند و همین امر باعث شد که از لحاظ تربیتی بین فرزندان اولی با فرزندانی که بعدا به دنیا آمدهاند و تحت تربیت ماهوارهایی رشد کردهاند، شکاف قابل توجهی واقع شود.
به راستی سوال اینجاست معیار مسیر درست و راه پیشرفت در خانوادهها چه چیزی میتواند باشد؟ آیا همین که در جامعه اکثریت، مسیری را انتخاب کردند و آن را پیمودند و یا اکثریت چیزی را پسندیدند و آن را برگزیدند کافی است برای اینکه ما آن روش یا مسیر را برگزینیم؟ آیا معیار باید مردم باشند یا نه؟ و اگر اینگونه نیست پس جایگاه تنظیم روابط ما با محیط بیرون چه میشود؟ اگر بخواهیم به حرف و نظر مردم هیچ اعتنایی نکنیم ممکن است مسیر زندگی بر مدار عادی خود نچرخد و این در حالی است که به نظر میرسد توصیههای دین هم بر بیاعتنایی نسبت به مردم و محیط اطراف نباشد.
آنچه در اینجا بیانش لازم و ضروری است این مطلب است که بپذیریم اصلاح و تنظیم روابط با مردم اگر چه امر غیر قابل انکاری است ولی الزاما به این معنا نیست که هر مسیری که آنها پیمودند و راضی به آن شدند برای ما حجت باشد و ما هم ملزم به پیمودن آن مسیر باشیم؛ چرا که احادیثی که به جلب رضایت مردم اشاره دارند هیچگاه آن را به عنوان یک معیار اصلی و اولی در ارزشگذاری امور مطرح نکردهاند در اینباره امام علی علیهالسلام میفرمایند:«ولْیَکُنْ اَحَبَّ الأُمورِ اِلیکَ أَوسَطُها فی الحقّ و ...و أجمَعُها لِرضَی الرَّعیّةِ ؛[۱]باید دوست داشتنیترین کارها نزد تو کاری باشد که بهترین از جهت حق و ...و بیشترین رضایت مردمی را به دنبال بیاورد.»
خطاب این حدیث به آنهایی است که در جامعه جایگاهی دارند پس به طریق اولی برای عامه مردم هم این مطلب ثابت است که اگر هم رضایت مردم برای عمل و رفتار فردی شرط و معیار باشد، به تنهایی و به صورت یک اصل و معیار اولی شرط نیست. برای ثابت شدن این مطلب احادیث فراوانی وجود دارند که معیار بودن رضایت مردم را فقط در آنجایی قبول میکنند که با رضایت الهی تعارضی نداشته باشد که برای نمونه به حدیثی اشاره میکنیم.
پیامبر اکرم صلىاللهعليهوآله میفرمایند:« مَنْ طَلَبَ مَرْضَاةَ النَّاسِ بِمَا يُسْخِطُ اللَّهَ، كَانَ حَامِدُهُ مِنَ النَّاسِ ذَامّاً؛ وَ مَنْ آثَرَ طَاعَةَ اللَّهِ بِغَضَبِ النَّاسِ، كَفَاهُ اللَّهُ عَدَاوَةَ كُلِّ عَدُوٍّ، وَ حَسَدَ كُلِّ حَاسِدٍ، وَ بَغْيَ كُلِّ بَاغٍ، وَ كَانَ اللَّهُ- عَزَّ وَ جَلَّ- لَهُ نَاصِراً وَ ظَهِيراً[۲] هركه خشنودى و ستايش مردم را با چيزى طلبد كه خدا را ناخشنود مىكند، همان ستايندگان او، نكوهشگر او خواهند شد و هركه طاعت خدا را بر خشم مردم ترجيح دهد، خداوند او را از دشمنىِ هر دشمنى و حسادتِ هر حسودى و تجاوزِ هر تجاوزگرى نگه دارد و خداوند عزّوجلّ ياور و پشتيبان او باشد.»
پس اینگونه نیست که خواست و رضایت مردم در همه جا معیار حرکت و برنامهریزی باشد. پس باید به دنبال معیاری گشت که ثبات کاملی داشته باشد و بتواند معیارهای خُردتر را نیز در بر بگیرد. در اینباره به دو معیار اشاره میکنیم:
۱.معیار اول رضایت الهی یا همان گام نهاد در مسیر حق میباشد. با مراجعه به روایات میتوان به راحتی به این نکته دست یافت که رعایت این نکته در بسیاری از مواقع عامه مردم را هم از فرد راضی نگاه میدارد و معیار رضایت عمومی را هم برای فرد فراهم میسازد پیامبر گرامی اسلام صلىاللهعليهوآله در اینباره میفرمایند:«من التمس رضى اللَّه بسخط النّاس رضى اللَّه عنه و أرضى عنه النّاس[۳] هر كه طلب رضاى خداى تعالى به سخط و خشم مردم كند خداى تعالى از وى راضى شود و مردم را از وى راضى گرداند.»
حقیقت این است که در گام نهایی، کسب رضایت الهی مخالفان را نیز به حمد و ستایش فرد وا میدارد. و علی رغم اینکه مسیر فرد آن مسیری نیست که اکثریت مردم در آن گام نهادهاند ولی باز همان مردم بر درستی کار شخص معترفند.
۲.به عنوان معیار دوم، باید گفت تنظیم برنامه زندگی، باید بر اساس واقعیتهایی باشد که انسان در آن زندگی میکند.این حقیقت را باید پذیرفت که بسیاری از مردم بیشتر از آن که به دنبال درک واقعیتهای زندگی خود باشند و بر اساس آن برنامه زندگی خود را در مسیر پیشرفت تنظیم کنند، به دنبال خواستهها و آرزوهایی میروند که اگر نگوییم هیچ مطابقتی با زندگیشان ندارد ولی خیلی هم با واقعیتهای زندگی آنها همخوان و مطابق نیست. همین عدم تطابق تاثیر بسیار زیادی بر از بین رفتن نشاط و آرامش و کُند شدن حرکت رو به جلو فرد دارد. باز در این باز در اینباره به حدیث زیبایی از نبی مکرم اسلام صلىاللهعليهوآله اشاره میکنیم که میفرمایند:«لو تعلمون من الدّنيا ما أعلم لاستراحت أنفسكم منها؛[۴]اگر از (واقعیات)دنيا آنچه من ميدانم بدانستيد جانتان از غم آن آسوده ميشد.»
در حدیث دیگری از امام صادق علیهالسلام ایشان به همین مطلب اشاره دارند که:«إِنَّ اللَّهَ بِعَدْلِهِ وَ حِكْمَتِهِ وَ عِلْمِهِ جَعَلَ الرَّوْحَ وَ الْفَرَحَ فِي الْيَقِينِ وَ الرِّضَا عَنِ اللَّه؛[۵] همانا خداوند با عدل و حكمت و علم خودش ، آسايش و شادمانى را در يقين و رضایت به مقدرات الهی قرار داده است.»
با دقت در این در این دو حدیث میتوان فهمید که شناخت دنیا، داشتن یقین و باور درست در زندگی و همچنین رضایت به مقدرات الهی همه در راستای پذیرش واقعیاتی هستند که فرد در میان آن قرار دارد.
وقتی جوان امروز ما به جای اینکه برنامه پیشرفت خود را بر مبنای واقعیات زندگی خودش تنظیم نکند راه را به بیراهه رفته و از خوشبختی حقیقی فاصله گرفته است. مثلا برای یک جوان روستایی، کارآفرینی در همان زمین زراعی خودش او را به مراحل بالاتر در زندگی میرساند؛ نه اینکه خدای ناکرده به خاطر دیدن زندگیهای پر زرق و برقی که از ماهوارهها تبلیغ میشود بخواهد تمام دارایی خود را که همان زمین کشاورزی است برای رسیدن به آرزوهای غیرواقعی خود در مدت زمانی کوتاه دود کند و از دست دهد.
نه حرف مردم و نه خواست اکثریت و نه تبلیغات گسترده رسانهایی، هیچکدام نمیتواند معیاری برای تعالی و پیشرفت در زندگی باشد بلکه این حقیقت و واقعیت(با همان تفاسیری که تقدیمتان کردیم) است که به عنوان دو رکن اساسی خوشبختی در زندگی خانوادهها خصوصا جوانان ما شناخته میشود و فدا کردن این دو مولفه بسیار مهم، برای همراه شدن با اکثریت، امری است که هیچ عقل سلیمی حاضر به پذیرش آن نیست.
پی نوشت ها
۱. بحار الأنوار، ج۷۴، ص ۲۴۴، طباعه الاسلامیه.
۲.الكافي؛ ج۴، ص۱۱۷، انتشارات دارالحدیث.
۳.شرح فارسى شهاب الأخبار(كلمات قصار پيامبر خاتم صلىاللهعليهوآله)، مزكز انتشارات علمي و فرهنگي - تهران، چاپ: اول، ۱۳۶۱ ش.
۴.نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلىاللهعليهوآله) ، ص۶۴۶،پاينده، ابو القاسم، دنياى دانش - تهران، چاپ: چهارم، ۱۳۸۲ش.
۵.بحار الأنوار، ج۶۸ ؛ ص۱۵۲، طباعه: دار إحياء التراث العربي - بيروت، چاپ: دوم، ۱۴۰۳ ق.