>
اسلام و زندگي: به طور كلي اسلام يك مكتب انسان ساز است و با هدف تربيت انسان در يك بستر كاملا معتدل و مناسب با موضوعات زندگي برخورد مي كند .بايد توجه نمود طرح مسئله غم و شادي در آموزه هاي ديني به دور از استراتژي كلي آن نسبت به انسان نيست.
شادي و غم، مانند بسياري موضوعات ديگر مي تواند داراي دوگونه كاركرد مثبت و منفي باشد. اسلام كوشيده است تا رابطه انسان با اين موضوعات را به گونه اي تنظيم نمايد كه سلامتي و نشاط مادي و معنوي انسان به درستي تامين گردد.
از ديدگاه اسلام كه يك دين فطري و همگام با ساختار وجودي انسان است، اين دو هيجان، يك نياز براي انسان تلقي مي شود، منتهي رهنمود مي دهد كه اين نياز بايد به گونه اي تامين شود كه جنبه هاي افراطي آن آسيب رسان نباشد.
معيار كلي اسلام براي ارزيابي، داوري و مرزبندي ميان جنبه هاي مثبت و منفي موضوعاتي از اين دست، مانند لذت، بازي، سرگرمي، كاركرد مثبت آنها در جهت زندگي سالم، ايماني و هدفمند است.
اسلام با هر عاملي كه به نحوي زمينه انحراف، بيماري، غفلت، خود فراموشي و خدا فراموشي را فراهم مي كند، مخالف است و همواره اموري را ترويج و تشويق مي كند كه ياد خدا و توجه به توحيد و ذات هستي را در انسان نهادينه مي كند.
سر اين روش در آن است كه ياد خدا و ارتباط با جهت حقي هستي در ساخته و شكوفا شدن انسان نقش اساسي دارد و عوامل غفلت زا و افراطي در حقيقت ناقض غرض اصلي دين و مانع تحقق هدف زندگي انسان هستند.
جهان طبيعت و زندگي انسان آميخته با غم و شادي است و آدمي از جهتي در کشاکش اين دو هيجان شکوفا مي شود. اسلام اين نياز اساسي انسان را به خوبي درک مي کند و به منظور برخورد متعادل با آن توصيه هاي فراوان دارد.
شادي و شادابي: شادي حالت دروني و قلبي خوش آيندي است كه ما آن را در بسياري از شرايط در خويش مييابيم. اين حالت با حواس بيروني؛ همچون چشم و گوش حس نمي شود، هر چند در چهره و ظاهر انسان اثر شادي كه همان طراوت، شادابي است، آشكار مي گردد.
نسبت شادي و شادابي، نظير نسبت آرامش و وقار است. آرامش كه به عربي «سكينه» ناميده ميشود مربوط به قلب آدمي بوده و وقار، حالتي است كه در اندام و بدن ظاهر ميگردد. شادي را به عربي «سرور، فرح» و شادابي را «نضرت» مينامند. كه حاصل تلفيق اين دو، «بهجت» بوده و با سعادت قرين و همراه است.
از شادى تعاريف گوناگونى شده است، مانند حساس مثبتى كه از حس ارضاى پيروزى به دست مىآيد. (1)مجموع لذتهاى منهاى درد. (2) حالتى كه در فرآيند نيل به علاقهها در آدمى به وجود مىآيد. (3) به تعبيري مي توان شادي را حالت ابتهاج و هيجان مثبتي دانست كه تحت تأثير عوامل مختلف به انسان عارض مىشود, حالتي كه در آن ، روح انسان به درجه رضايت و گشايش مىرسد.
نياز به شادي: شادي يك نياز فطري انسان است. همه انسانها, ضرورت و نياز به شادى و تفريح را براي حفظ سلامت زندگي و آرامش روح و جسم، به راحتي درک مي کنند. زندگى بدون شادي، استراحت و نشاط، باعث ايجاد استرس، عصبانيت مزمن، گرفتگى دائمى، بداخلاقى و كاهش شوق زندگى مي شود و بيماري و افسردگى را در پي دارد. بنابر اين، واضح است که خنديدن و خنداندن، شادى كردن و شادى آفريدن، دلشاد و مسرور بودن، بشاش و خنده رو بودن و لبخند داشتن، به عنوان يك «ضرورت» در زندگى انسان نقش تعيين كننده دارد.
به گفته ناصر خسرو:
همان بهتر كه دائم شاد باشيم زهر درد و غمى آزاد باشيم
به خوش رويى و خوش خويى در ايام همى روتا شوى خوش دل در انجام
اگر خوش دل شوى در شادمانى بماند شادمانى، جاودانى
انديشمندان، روانشناسان و انسان شناسان تاكيد مي كنند كه انسان موجودى دو بعدي است و از جسم و روح پديد آمد، هر كدام نيازها و آسيبهاى خاص خودش را دارد. همان گونه كه بدن انسان براي حفظ سلامتي و بقاي خود به انواع غذاها احتياج دارد، روح آدمى نيز به شادابى و تفريحات سالم نيازمند است.
از آن جا كه شادى، ناكامى، نااميدى، ترس و نگرانى را از انسان دور مىسازد، روانشناسان به ايجاد و تثبيت آن در انسان دستور اكيد دادهاند. اين همه حكايت گر اين حقيقت است كه شادى نياز اساسى و ضرورى انسان مىباشد.
البته همان گونه که شادي و نشاط يک ضرورت براي زندگي انسان ها محسوب مي شود، اندوه و حزن نيز گاهي ضرورت مي يابد و در جاي خود براي سلامت حيات بشري لازم است.
شاد زيستن در اسلام: در تبيين جايگاه شادي در اسلام بايد ابتدا توجه نمود كه اصل شاد زيستن در اسلام مورد پذيرش بلكه تاكيد است. امام علي(ع) در كلامي فرموده: كسي كه شاديش كم باشد، آسايش او در مردن است. (4)
در اين زمينه بايد اعتراف كنيم كه اسلام دين شادي ، نشاط و تحرک است. در اين آيين رهنمودهايي وجود دارد كه عمل کردن به آنها باعث سرور و شادي واقعي انسان مي شود و زمينه تحرک و فعاليت بيشتر او را فراهم مي كند. فرد مومن از اين نظر كه شاد زندگي مي كند، کارهايش را به نحواحسن انجام دهد و در تلاش بدني، روحي وفکري خود به موفقيت بيشتري دست مي يابد .
بحث شادي در اسلام بسيار گسترده است و با عناوين بسياري پيوند دارد. لذت, سعادت، آرامش, تفريح, نشاط, اخلاق, عبادت, تقوي, ايمان و و همچنين ساير آموزه هاي ديني از جهتي براي رسيدن به آرامش و ايجاد روحيه شاد و با نشاط برنامه ريزي شده است. به جرئت مي توان گفت: يكي از مهمترين نتايج دين داري رسيدن به آرامش و شادي است.
در اسلام اعياد بسياري مانند عيد فطر و عيد قربان و عيد غدير و همچنين روزهاي تولد امامان (عليه السلام ) هست كه در آنها توصيه به ديد وبازديد و در بعضي از آنها توصيه به نماز، روزه، يعني خوشنود ساختن خداوند وهديه دادن و شاد ساختن ديگران، شده است.
بر خلاف نظر كساني كه چهره دين را عبوس تصور مي كنند، تمامي مراسم مذهبي به نحوي زمينه شادي، جشن و سرور مومنين را فراهم مي كند و شاهد اين معنا است كه اسلام، نه تنها موافق جشن و سرور است، بلكه خود بهترين مروج شادي و شادماني در سطح جامعه مي باشد .
نكته عجيب اينکه حتي در اسلام آنگاه که به گريه در دعا و مناجات و مانند آن توصيه مي شود, هدف آن رسيدن به نوعي آرامش و شادي معنوي و دروني است. اشکي كه اسلام بدان توصيه كرده، نتيجه اش شادي، نشاط و نوعي خوشحالي باطني است. حالتي از شادي که انسان در هنگام خارج شدن از يک مجلس ذکر مصايب اهل بيت(ع) يا مجلس دعا و مناجات دارد, قابل توصيف نيست.
درقرآن کريم و روايات اسلامي, توصيف و توصيه هاي فراواني وجود دارد كه حكايت از توجه اين آيين كامل آسماني به فطري بودن شادي و شادماني در انسان دارد. آموزه هاي اسلامي، زندگي دنيوي و حتي اخروي را به گونه اي شاد و زيبا توصيف مي کند و تصوير زيبايي از زندگي به دست مي دهد. علاوه بر دين، جهان هستي بر اساس شادي و نشاط بنيان گذاري شده است و در آن نشانه اي از غم و اندوه ديده نمي شود.
در ادامه به برخي از اين نشانه ها اشاره خواهيم داشت:
شادي فطري: قرآن كريم تاييد مي كند كه خنديدن و شادي مطابق فطرت اوليه انسان است، از آن رو هنگامي كه مي خواهد كساني را كه با بهانههاى مختلف از فرمان خدا و پيغمبر(ص) تخلف ورزيده و از شركت در لشكر كشى و جهاد خود دارى كرده بودند، مجازات كند، فرمان مي دهد كه بايد ايشان از اين به بعد، كم بخندند و بسيار گريه كنند. فليضحكوا قليلاً و ليبكوا كثيراً . (5)
واضح است كه اين فرمان به صورت كيفر و مجازات صادر شده است و احكام كيفري همواره بر خلاف طبيعت و فطرت آدمى است و او را دچار عذاب و رنج مىسازد.
نظام شاد هستي: اساس جهان هستى و پديدههاى آن به گونهاى طراحى شدهاند كه در آدمى شادى مي آفرينند. طراوت و تازگي بهاران ، لطافت صبحگاهان ، ظرافت و شگفتي طبيعت ، آبشارهاى زيبا، گلهاى رنگارنگ، باغ ها و بستان هاي سرسبز، چهچهه مستانه بلبلان غزل خوان، پرواز پرندگان، رودهاي پرآب خروشان، آسمان نيلگون زيبا، درياها و اقيانوسهاي پهناور و خورشيد درخشان، همه و همه سرود شادي سر مي دهند و به زندگي انسان، فرح و مسرت هديه مي كنند.
البته در جهانى كه ما در آن زندگى مىكنيم، شادى و رنج با يكديگر آميخته است. زندگى انسان پر از قطع و وصلها، شادى و رنجها، نشاط و غمها، اميد و شكستها و... است. زندگى نمىتواند سراسر با شادى و سرور همراه باشد. ناملايمات در عرصه زندگى، امرى گريزناپذير است و آدمي در عرصه ناملايمات پخته و آبديده مي شود.
به گفته رودكى:
خداي عرش، جهان را چنين نهاد كه گاه مردم، شادان و گه بُود ناشاد.
ولي اين آميختگي تنها در زندگي انسان مطرح است و در جهان طبيعت و عوالم هستي، آنچه مشاهده مي شود، سراسر شادي و حركت و تازگي است و اثري از غم و اندوه در آن مشاهده نمي شود.
فضاي شاد بهشت: علاوه بر كاركرد شاديآفرين دين در دنيا، حتي كاركرد آخرتي دين داري نيز رسيدن به شادي است. قرآن كريم هنگامي كه فضاي بهشت را به تصوير مي كشد، ترسيمي از فضاي زيبا و شاد را به نمايش مي گذارد، اين توصيفات حاكي از اين واقعيت است كه اسلام، بر نشاط و شادي مهر تأييد نهاده است. باغهاي زيبا، آبهاي زلال و روان، زيباترين بسترها، نرمترين و چشمگيرترين پارچهها، برترين ديدنيهايي كه در سوره هاي الرحمن، واقعه و يس، بدان اشاره شده است، همه جزء عوامل نشاط و شادي به شمار ميرود. گويي كه خداوند براي شاد كردن انسانهاي مومن, بهشت را آفريده و تزيين نموده است.
برنامه شادي: پيشوايان دين و دنيا، يعني امامان معصوم از پيروانشان خواستهاند كه علاوه بر عبادت و كار و تلاش، به لذتها و تفريحات سالم هم در زندگى روزمرّهشان توجه ويژه داشته باشند كه در صورت توجه قانونمند به آن، به نهادينهگى آن تفريحات منتهى خواهد شد. آن جا كه امام على(ع) فرمود: «مؤمن شبانه روز خود را به سه قسمت تقسيم مىكند: قسمتى را صرف مناجات با پروردگارش مىنمايد. قسمت ديگرى را در طريق اصلاح معاش و تأمين هزينه زندگىاش به كار مىگيرد و قسمت سوّم را براى تحصيل شادي و بهرهگيرى از لذتهاى حلال و دلپسند مىپردازد. براى شخص عاقل درست نيست كه حركتش جز در يكى از اين سه جهت باشد (6)
مزاح و شوخ طبعي: در روايات ديگري رهبران معصوم مومن را شاد و شوخ طبع معرفي كرده اند، گويي كه شادي و شوخ طبعي از لوازم ايمان است و غم و اندوه با وصف ايمان سازگاري ندارد. رسول اكرم(ص) ميفرمايد: مؤمن شوخ و شاداب است (7) و علي (ع) فرموده است: شوخ طبعي، بخشي از حسن خلق است وامام صادق(ع) نيز فرموده : «هيچ مؤمني نيست كه شوخي در طبع او نباشد. (8)
البته خود آن بزرگواران نيز بسيار شوخ طبع بوده اند. در تاريخ آمده است كه روزي پيامبر اكرم(ص) و حضرت علي(ع) خرما ميخوردند. پيامبر(ص)، هستههاي خرما را جلوي حضرت علي(ع) ميگذاشتند. پس از مدتي وقتي هستههاي زيادي جلوي حضرت علي(ع) جمع شد، پيامبر(ص) به ايشان فرمودند: يا علي شما خيلي پرخوري (چرا كه اين همه هسته جلوي شما جمع شده است)، حضرت علي(ع) در پاسخ گفتند: پر خور كسي است كه خرما را با هستهاش ميخورد.(9)
روابط شاداب اجتماعي: اسلام ديني است که به روابط اجتماعي و چگونه حاضر شدن دراجتماع وخوشرو وخنده رو بودن درجامعه وزدودن غبار غم از چهره دوستان بوسيله شادابي وخندان بودن تأکيد بسياري کرده است. واز مؤمنان خواسته است تا از اخمو بودن و تلخي کردن وغمگين بودن دوري کنند چرا که هم در زندگي خود آنها وهم بر اطرافيان آنها اثر منفي مي گذارد. شادي کردن ودوري ازغم منفي واحساس خوشبختي کردن از اصلي ترين برنامه هاي اين فرهنگ غني و دين کامل است. دقت در سخنان ائمه و پيامبرصلي الله عليهم اجمعين اهميت فوق العاده شادي وتبسم وخوشرويي را نشان مي دهد.
ديد وباز ديد اقوام، دوستان و همسايگان و همچنين توجه به حقوق ايشان، احساس محبت و شادي را در انسان و جامعه برمي انگيزاند و باعث مي شود انسان مومن در جامعه اي شاد و پر از محبت با احساس خوشحالي وخوشبختي زندگي کند. اسلام ديني است که از ترش رويي، تنبلي، کاهلي وسستي بيزار است و از شادي، تحرک و نشاط خشنود مي شود.
البته انسان هايي که اجتماعي ترند و فعاليت هاي اجتماعي بيشتري دارند، شادتر وموفق تر خواهند بود و در مقابل انسان هاي گوشه نشيني که در فعاليتهاي اجتماعي شرکت نمي کنند، از اين شادي محروم اند.
امام صادق(ع) ميفرمايد: هر كه به چهرة برادر خود لبخند زند، آن لبخند براي او ثواب يك عمل نيك را خواهد داشت. (10)
شاد كردن ديگران: فلسفه نهايي دين چيزي جز خشنود ساختن خداوند نيست. نيت، روح دين است و انسان با ايمان هر كاري كه انجام مي دهد، قصدش كسب رضايت الهي است. خدمت به خلق از عبادت هاي بسيار مهم تلقي شده و در بسياري از موارد، رضايت الهي در خشنود ساختن خلق خدا قرار دارد ؛ بنابراين مبناي شاد كردن ديگران، خشنودي خداوند است و اين مقوله در راستاي رضايت الهي توجيه مي شود، به همين جهت نيز شاد كردن برادر مومن، امري مستحب و شوخي كردن با ديگران، عملي مجاز به شمار ميرود.
در مورد شادي و شادماني، چه خوب است عميقتر بينديشيم و از سطح فردي خارج شويم و بر اين باور باشيم كه كمال و سعادت ما در اين است كه علاوه بر سرور و شادي خود، در سرور و شادي ديگران نيز سهيم باشيم، درد و رنج آنها را بفهميم و در زدودن آن بكوشيم. شادي ديگران را شادي خود بدانيم و در ايجاد نشاط اجتماعي تلاش كنيم. سهراب سپهري گفته است: شاد بودن هنر است، شاد كردن هنري والاتر.
اسلام به بحث شاد كردن ديگران، به خصوص نسبت به مومنين و خانواده، تاكيد فراوان دارد. در كتاب هاي روايي شيعه بابي تحت عنوان ادخال سرور بر مومنين وجود دارد كه مشتمل بر روايات فراواني است.
مضمون برخي از روايات اين باب، به طور فشرده چنين است: امام صادق(ع) فرمود: كسي كه مومني را مسرور سازد، در حقيقت ما را مسرور ساخته و كسي كه ما را مسرور سازد، پيامبرخدا (ص) را مسرور ساخته و كسي كه پيامبر را مسرور سازد، خداوند را مسرور ساخته است. (11)
يكي از محبوب ترين عبادت ها نزد خداوند خوشحال و شاد ساختن مومنين است. در بهشت خانهاي است به نام خانه شادي و تنها كساني كه يتيمان و بچهها را خوشحال كند به آن داخل ميشود. كسي كه نياز مومني را برآورد و ناراحتي او را بزدايد، خداوند قلبش را در قيامت شاد خواهد ساخت.
رابطه شادي، سعادت، لذت: شادي احساس خوش آيندي است كه با لذت و سعادت پيوند عميق دارد. هر مرتبه از مراتب شادي اگر به تنهايي در نظر گرفته شود لذت است، ولكن اگر شادي در جغرافيايي گسترده به لحاظ جميع مراتب و وضعيت كامل و بيكران آن در نظرگرفته شود، در اين حال از لفظ سعـادت استفـاده ميشود؛ سعادت در حقيقت واژه اي است كه در قياس با اين نوع از شادي به كار برده ميشود. لذا انسان سعيد كه سرور و بهجتي هميشگي و مستمر دارد، هرگز به شادي مقطعي و گذرا دلخوش نبوده و بسنده نميكند.
انسان سعادتمند، انساني مبتهج، شاد و شاداب بوده و لذت و شادي لازمه سعادت است. خواجه نصيرالدين طوسي در رابطه سعادت و لذت مينويسد: «از جملة مشهورات اين است كه سعادت همان لذت است و جز آن نيست.(12)
در برابر شادي و شادابي، غم و اندوه، در قبال سعادت، شقاوت و در برابر لذت، درد و ألم قرار دارد. انسان هنگاميكه لذت ميبرد سعادتمند بوده، شاداب، مسرور و مبتهج گشته و هنگاميكه درد و رنج دارد با مشقت و شقاوت دست به گريبان، غمگين و اندوهناك ميشود. ميتوان گفت هر يك از پديده هاي «لذت و رنج» يا «سعادت و شقاوت»، منشأ شادي و غم انساني هستند. شهيد مطهري، شادي و غم يا سرور و اندوه را «دو حالت خاص لذت و رنج يا خوشي و ناخوشي» ميخواند.
اقسام و مراتب شادي: بهترين راه شناخت اقسام و مراتب شادي، توجه به برخي مبادي هستي شناسي حيات است كه مبناي شناخت بسياري از سنن حاكم بر زندگي انسان قرار مي گيرند.
در فلسفه اثبات شده است كه جهان هستي داراي مراتب تشكيكي است. اگر هستي داراي كثرت تشكيكي و مراتبي در قوت و ضعف است، مصاديق شادي و سرور در انسان نيز داراي مراتب و مصاديقي است كه برخي قوي تر و با ارزش تر از مراتب نازل تر هستند. مطابق اين قاعده، نازل ترين مراتب شادي، مربوط به نازلترين مراتب وجود و هستي و برترين و قوي ترين مرتبه شادي، مربوط به بالاترين مرتبه هستي مي باشد.
همچنين اگر هستي داراي دو بعد مجرد و مادي، روحاني و جسماني است، شادي نيز به مناسبت خواستگاه مادي و معنوي آن به دو قسمت شادي معنوي و مادي تقسيم مي شود. در ارتباط با محدوديت و ماندگاري نيز قواعد فلسفي بسيار راهگشا است. همانگونه كه در عالم تكوين هستي محدود، مانند پديده هاي مادي و هستي نامحدود، مانند ذات الهي، داريم، شادي نيز به مناسبت خواستگاه آن به شادي محدود و نامحدود تقسيم مي شود. همين طور نسبت به ماندگاري، شادي كه انسان در ارتباط با ذات الهي و امور معنوي بدست مي آورد، بسي ماندگارتر از شادي هايي است كه در رابطه با امور مادي و دنيوي تحصيل مي كند.
به لحاظ شناخت شناسي نيز، لذت و شادي انسان به عقلي، حسي، خيالي و وهمي تقسيم مي شود. ابنسينا در يكي از كتاب هاي خود در اين باره مي گويد: لذت و رنج، ذو مراتب بوده كه برخي از آن حسي، بعضي خيالي و وهمي و بعضي ديگر مربوط به مراتب و مراحل برتر از آن است.
عوام بر اين باورند كه برترين لذتها، حسي بوده و لذت هاي غير حسي، ضعيف، خيالي و غير حقيقي هستند. او در ابطال اين پندار، به اين نكته تذكر ميدهد كه چه بسيارند افرادي كه براي تأمين لذت هاي خيالي خود از لذت هاي حسي دست كشيده و بلكه مشقات و دردهاي جسماني را متحمل ميشوند، غافل از اينكه اين گونه لذت هاي خيالي تنها مختص به انسان نبوده و در حيوانات نيز يافت ميشود، چنانكه يك سگ شكاري به رغم گرسنگي، شكار را حفظ كرده و به صاحب خود ميرساند، يا برخي حيوانات، جان خود را براي دفاع از فرزندان خويش با طيب خاطر به خطر مياندازند.
از ديدگاه فلسفي، سعادت، نوع خاصي از لذت است كه با دخالت قوه عاقله پديد آمده و در آن لذت ها، رنج ها و نتايج آنها سنجيده ميشود. بنابراين انسان تا به عرصه عقل و كمالات مربوط به آن وارد نشده و در محدودة حس، خيال، وهم و لذائذ آنها باقي بماند، به سعادت، حيات، شادي و شادابي متناسب به آن نميرسد.
سپس ابن سينا تاكيد مي كند كه سعادت، مراتب مختلفي دارد كه ناشي از مراحل و شئون وجودي انسان است. هر مرتبه و شأني از مراتب انساني، لذت، نشاط، سرور و همچنين رنج، سختي، غم و اندوه متناسب با خود را دارد.
در اين راستا اگر روح، را مرتبه اي از مراتب عالي وجود انساني بدانيم، پس شادي روحاني نيز مرتبه اي برتر از سرور و نشاط جسماني است كه از ثبات، شدت و گسترش و قوت فراواني برخوردار است، اگر چه گاهي با سختيها و رنجهاي جسماني همراه ميشود لكن، در اين حال همة دشواريها را نيز شيرين و جذاب ميگرداند(13)
شادي حقيقي: از نگاه دين، شادي حقيقي اثر لذت و سعادتي است كه در ارتباط با حقيقت هستي نصيب انسان مي شود. هيچ لذتي براي انسان مومن برتر از لذت عبادت و ارتباط با ذات بي نهايت هستي نيست، هيچ شادي اي با شادي راز و نياز با خداي متعال برابري نمي كند و هيچ سعادتي با سعادت تقرب به ذات لا تعين الهي، مقايسه نمي شود.
عميقترين و عالىترين شادىها و سرورها از آن مردان پاك سيرت و آشنا با خداوند است. شادي مومن در نيمه هاي شب به اوج خود مي رسد، آنگاه كه احساس قرب و نزديكي بيشتري به محبوب و معشوق خود مي كند. در حديثى از پيامبر(ص) مىخوانيم: ركعتان فى جوف الليل أحب الى من الدنيا و مافيها. دو ركعت نماز در دل شب نزد من از دنيا و آنچه در آن است، ارزندهتر و دوست داشتنىتر است. (14)
حضرت صادق(ع) مىفرمايد: اگر مردم از فضيلت شناخت خداوند متعال آگاه بودند، چشمان خود را به بهرههاى مادى كه خداوند به دشمنانش بخشيده نمىدوختند و دنياى آنها در نظرشان از چيزى كه زير پالگد مىكنند، بىارزشتر بود و از شناخت خداوند چنان لذت مىبردند كه گويا پيوسته در باغهاى بهشت با دوستان خدا، همنشين و همراهند. (15)
به عبارت ديگر، شادمانى واقعى در نزديك شدن به هدف والاى آفرينش و آراسته شدن به خصلتها و خوىهاى انسانى و الاهى است. يا به گفته ارسطو: «شادمانى عبارت است از پروراندن عالىترين صفات و خصايص انسانى.
حضرت زين العابدين(ع) در دعايي فرموده: خدايا... از تو طلب بخشش مي كنم از هر لذتي كه به غير ياد تو باشد و از هر راحتي كه به غير انس با تو باشد و از هر خوشحالي كه به غير قرب تو باشد و از هر دل مشغولي كه به غير اطاعت تو باشد. وأستغفرك من كل لذه بغير ذكرك ، ومن كل راحه بغير انسك ، ومن كل سرور بغير قربك ، ومن كل شغل بغير طاعتك .(16)
ويژگي هاي شادي حقيقي: اگر بپذيريم كه حقيقت هستي و انسان، روحاني، نامحدود و ماندگار است و انسان نيز طالب بقاء و جاودانگي است، پذيرفته ايم كه شادي حقيقي بايد داراي چنين خصوصياتي باشد، يعني آنچه در شان انسان است شادي دروني، معنوي، نامحدود و ماندگار است و شادي بيروني، دنيوي، محدود و زودگذر، تنها در صورتي براي انسان مفيد است كه مانند ابزاري در خدمت شادي معنوي باشد و زمينه رسيدن به شادي حقيقي را در انسان فراهم آورد.
راه لذت از درون دان نه از برون ابلهي دان جستن از قصر و حصون
آن يکي در کنج مسجد،مست وشاد و آن دگر درباغ، ترش و بي مراد
شادي و سعادت حقيقي پيوسته و جاودانه است و براي آن كرانه و كناره اي نميتوان تصور كرد، بنابراين مقابل ندارد، يعني هرگز جايش را به غم و اندوه نمي دهد، حال آنكه شاديهاي گذرا، حضوري غير دائم و مقطعي دارد و بعضاً به حالت مقابل خود، يعني اندوه و غم مبدل مي گردد.
هر انسان سعادتمندي كه از شادي روحاني و نامحدود كه مقابل ندارد، بهره مند باشد، به دليل گستردگي و بيكراني آن، خود نيز بسط و سعه وجودي پيدا مي كند، به رشد وشكوفايي مي رسد و در همه حالات، نشاط و شادماني را با وجود و هستي خود احساس و ادراك خواهد كرد و در مقابل، افرادي كه به شادي و خوشبختي زودگذر، محدود و دنيوي دلخوش دارند، از شادي حقيقي محروم اند، محروميتي كه به محدوديت وجودي و حقارت ايشان منتهي خواهد گشت.
انسان بهره مند از لذائذ محدود، داراي شادي مضطرب و ناآرامي است، در عوض انساني كه بهره مند از لذت نامحدود و به تعبير بهتر سعادت بخش، است، به نشاطي بيكران رسيده و در همه عوالم، آرامش و قرار مي يابد و به مرتبه نفس مطمئنه مي رسد. لذا رضايت و شادماني او نيز از سنخ رضايت هاي محدود مخلوقات نبوده بلكه، رضايتي عارفانه است و در نهايت به «رضوان الهي» بار مي يابد.
در نتيجه اين نوع شادي است كه خداوند متعال، نفس مطمئنه آدمي را به محفل انس و شادماني خود دعوت و او را در بهشت ويژه خود، مهمان ميگرداند: يا ايتها النفس المطمئنه ارجعي الي ربك راضيه مرضيه فادخلي في عبادي و ادخلي جنتي اي صاحب نفس مطمئنه، در حالي كه خشنود و راضي بوده و مورد رضايت و خشنودي خداوند هستي، به سوي پروردگار خود بازگرد، پس در زمرة بندگان من درآي و به بهشت من داخل شو. (17)
شادي و شكوفايي: شادي و نشاط روحي، مهمترين زمينه شكوفايي خرد، انديشه و استعدادهاي آدمي است و افسردگي، ريشه آدمي را مي خشكاند و عامل انهدام قوا و استعداد هاي انساني مي شود.
دانشمندي گفته: « ثروتمندترين كشور، كشوري است كه بيشترين افراد شاداب و شرافتمند را زير بال خود دارد. » نشاط، تحرك، پويايي، شادابي و… از ويژگيهاي نسل جوان و پويا است و موافق طبع و مقتضيات فطري او است و در مقابل، خمودگي، سستي، انزوا، بيتحركي، غمناكي، پژمردگي، آفت بزرگ و مانع عظيم رشد و شكوفايي و خلاقيت و كارآمدي نسل جوان است.
نشاط و انبساط روحي، از عوامل مهم شكلگيري شخصيت كودكان و نوجوانان است و اضطراب و تشويش خاطر، عامل مهم توقف استعدادهاي آنها است. روانشناسان حالت شادي را نتيجهي عمل هماهنگ و منسجم و سامانيافتهي همهي عواطف يك فرد ميدانند و معتقدند نشاط و آرامش روحي زمينههاي باروري خرد و انديشه را به وجود ميآورد، چنانكه فردوسي مي گويد:
چو شادي بكاهد، بكاهد روان خرد گردد اندر ميان ناتوان
امروز تحقيقات مربوط به اعصاب و روان نشان داده كه يادگيري انسان و ساماندهي رفتار كودك در گرو نشاط و شادابي و هيجانات مثبت او است و خلاقيت و شكوفايي استعدادها در گرو نشاط و انبساط روحي انجام ميشود.به خصوص از ويژگيهاي جوانان، شور و نشاط و پويايي و تحرك و شادابي است. اين ويژگيها است كه به آنها اميد به زندگي ميدهد و ايشان را براي عبور از مشكلات و سختيها ياري مي كند و از نيرو مي دهد تا از دامنهها به سوي قله هاي زندگي صعود كنند.
در حالي كه انسان افسرده، انسان غمناك، انسان بيتحرك، احساس خستگي و درماندگي و بيپناهي ميكند، احساس نااميدي و يأس و بدبيني دارد و او را در برابر مشكلات ناتوان و عاجز ميگرداند و از قلهها به دامنهها ميكشاند. ما نبايد جاذبهها و انگيزههاي گرايش به اسلام و معنويت را از نسل جوان بگيريم، نبايد نسل جوان احساس كند دين اسلام فقط شامل يك سري امر و نهيهاي خشك و غير منعطف وحزنانگيز ميباشد و با لذت و شادي مخالف است. اگر ما شرايط و زمينه را براي ابراز هيجانات و تخليهي احساسات به وجود نياوريم، زمينه براي اختلالات رواني و رنجوري و افسردگي فراهم ميشود.
در اين زمينه نشان دادن چهرهي خشن و متصلّب از اسلام، ظلم بزرگي به اسلام است؛ زيرا دين اسلام، دين زيبايي است، دين نشاط است، ديني آسان است و ديني منعطف است. اسلام دين جوانپسند و دين جوانان است، براي همين بود كه در صدر اسلام اولين كساني كه اسلام را پذيرفتند و پيامبر خدا را ياري دادند، جوانان بودند. حضرت رسول (ص) در اين باره فرمودهاند: وقتي خدا مرا به پيامبري مبعوث كرد، جوانان مرا ياري دادند و پيران مخالفت كردند. (18)
يكي از فصلهاي كتب روائي و احاديث «باب ادخال السرور» در مؤمنين است كه چگونه برادر ديني خود را خوشحال كنيم، او را شادمان كنيم. تاكيد اسلام بر شادي به خاطر آن است كه انبساط روحي، ابتهاج روحي، بهجتافزايي، خندهرويي، از زمينههاي رشد و شكوفايي انسان و زمينهاي براي تخليهي عقدههاي روحي و فشارهاي رواني او است.
رمز شادي: رمز شادي انسان در اين است كه به هيچ كس بدهكار نباشد و همچنين ريشه طمع را از دل خويش بركند، نه از كسي توقع داشته باشد و نه به كسي رشك برد و حسد بورزد.
قبل از توضيح اين مطلب لازم است توجه كنيم كه مجموعه فعاليت هاي حياتي انسان در قالب چهار قسم رابطه خلاصه مي شود. رابطه با خداوند، رابطه با خودش، رابطه با مردم و رابطه با طبيعت.
تمامي اين روابط بر اساس حق و تكليف سامان مي يابد، يعني ما حقوقي داريم و وظايفي. يكي از اموري كه انسان را به شدت مي آزارد و شادي او را تضعيف مي كند، احساس بد بدهكار بودن در روابط چهارگانه خود است، يعني اينكه آدمي احساس كند، حقوقي را كه به عهده دارد، رعايت نكرده است و به وظايف خود در قبال خداوند، جامعه، خودش و طبيعت عمل ننموده است .
احساس بدهكاري، درون انسان را مي آزارد، آرامش را مي زدايد و شادي را تهديد مي كند. خصوصا كساني كه در انجام وظايف ديني خود كوتاهي مي كنند و بدين خاطر دچار احساس گناه مي شوند، نمي توانند آدم هاي شادي باشند. حتي اگر چهره آنها بخندد، دل آنها گريان و هراسناك است.
كساني كه به حق الناس احترام نمي گذارند و حقوق مردم را پايمال مي كنند، اگر چه به ظاهر، پيروز و شادمان به نظر آيند، از درون تباه مي شوند و خيلي زود افسرده و پژمرده خواهند شد.
اولياء الهي و مومنان هميشه بشاش و سرزنده اند، زيرا از اين بابت خيالي آسوده دارند و آرامش ايماني، بهجت و شادي زايد الوصفي را در درون ايشان ايجاد مي كند.
شادي انسان از جهتي، در گرو قناعت و بي نيازي است و در مقابل، طمع داشتن به دارايي ديگران و توقع داشتن از مردم، شادي او را تهديد مي كند. امام زين العابدين ( عليه السلام ) در روايتي فرموده اند :تمام خير تو در اين است كه نسبت به آنچه در دست مردم است، هيچ چشم داشتي نداشته باشي. (19)
كساني كه حسود هستند و بر ديگران رشك مي برند، نمي توانند دلشاد و آرام باشند، زيرا دائما از موفقيت ديگران در رنج و عذاب اند.
اسباب شادي: عوامل شادى آفرين و مسرّتبخش در زندگى انسانها از فراوانى و تنوع بالايى برخوردارند. اعم از سوژههاى ديدارى، شنيدارى، از قبيل موسيقى، رقص و فيلمهاى گوناگون و همچنين انواع خوردنىها و نوشيدنىهاى الكلى و غيرالكلى و در مقابل، انواع صداها و تصاوير، مأكولات و مشروبات، ارتباطات و تفريحات مجاز و مشروع نيز قابل تصور است.
برخى از عوامل شادى، نشاط جسمانى را كه اثرغير مستقيمى نيز بر نشاط روحى دارد، براى انسان به ارمغان مىآورد و پارهاى از عوامل شادى به صورت مستقيم، بر نشاط روح اثر مىگذارند.
عوامل معنوي چون تلاوت قرآن، دعا، نماز، تفكر در آفريدههاى خداوند، ايمان، صدقه دادن و پرهيز از گناه، از جمله عواملىاند كه زمينههاى روانى و روحى شادى را فراهم مىآورند و عواملى چون، تغذيه مناسب، ورزش، بوى خوش، خودآرايى، پوشيدن لباسهاى روشن، پياده روى و نگاه كردن به سبزهها از آن دست عواملىاند كه زمينههاى مادى و جسمانى نشاط را فراهم مىآورند؛ هر چند كه پس از برخوردارى از نشاط جسمانى، شادى روحى نيز نصيب انسان مىشود.
اسلام براي فراهم شدن زمينههاي شاد زيستن مومنان به ابزارهاي آن توجه زيادي نموده است به عنوان مثال بوي خوش كه عامل مهم شادماني است، از سنتهاي رسول خدا(ص) است. امام صادق(ع) ميفرمايد: رسول خدا(ص) براي بوي خوش بيشتر از خوراك خرج ميكرد. (20)
يا پوشيدن لباس سفيد در اسلام مورد تاكيد است چون رنگ روشن بخصوص سفيد شادي آفرين است و شايد از اين رو پوشيدن لباس سفيد بخصوص در حال نماز تأكيد شده است.
توصيه به نظافت، سير و سفر، شركت در مجالس شادي مثل مجالس عروسي و وليمه و اطعام دادن در هنگام ازدواج و تولد فرزند و برگشت از حج و زيارت، تاكيد بر صله ارحام و ديد و بازديد و دست دادن (مصافحه) با مومنان و... همه از لوازم و زمينههاي يك اجتماع شاد و پر تحرك است كه تاكيد بر اين موارد از سوي اسلام گواه بر اهميت دادن دين مبين اسلام به مقوله شادي و سرور است.
پيادهروي، سواركاري، غوطهوري در آب، نگاه كردن به سبزهها، خوردن و نوشيدن، مسواك كردن، شوخي، خنده، سير و سفر در شهرها وسرزمينهاى مختلف و گشت و گذار در طبيعت و ديدن منظرههاى زيبا و آشنايى با آداب و رسوم ملتها، گذشته از فايدههاى فراوان مادى و معنوى، آدمى را از افسردگى مىرهاند و به سلامتى جسم و روان و ايجاد شادابى كمك شايانى مىكند. از اين رو، دين مقدس اسلام مردم را بسيار بدان سفارش كرده است و تعبير سيروا فى الارض(21) را در آيات متعددى از قرآن مىتوان يافت.
مرز شادي: گروهى اعتقاد دارند كه شادمانى و نشاط، مطلق بوده و هيچ حد و مرزى را نمىشناسد. با هر وسيلهاى، با هر ابزار و شيوهاى، مىتوان به شكار شادى و شادمانى رفت. و هر كارى مجاز است، هر نوع ترانه و رقصى روا است. هر گونه گفتن و خنديدن و خنداندن درست است. اين گروه كه به اصالت لذت اعتقاد دارد و هر لذت و هر شادى را با هر عاملى تجويز مىكند. از اين رو، برخى افراد به انواع مسكرات، انواع مواد مخدر و اعتيادآور، انواع رقصها و موسيقىها و انواع قصهها و قصهپردازىها، روى مىآورند و در نتيجه به انواع آفات روانى دچار مىگردند و كار به جايى مىرسد كه با چنين لذتهايى اقناع نمىشوند و آن گاه در تداوم لذتجويىهاى بىحد و مرز خود گاهي به قتل و آدمكشى، فساد و فحشاء، به اتبذال و مسخ ارزشهاى انسانى و فطرى، دگرآزارى، خودآزارى و خودكشى گرفتار مىشوند.
بسيارى از بزهكارىها و جرائم به شادىهاى بىحد و مرز باز مىگردد، مردم را مسخره مىكنند تا بخندند، آبروى ديگران را مورد تعرض قرار مىدهند تا شادى كنند و ديگران را زجر و شكنجه مىدهند تا خود شاد باشند.
در مقابل گروهى ديگر، شادىها و تفريحات را قانونمند مىدانند و در مرز «بايدها» و حلال تفسير مىكنند، هر نوع شادى و تفريحى را مجاز نمىشمارند و در يك كلمه به تفريحات سالم باور دارند، تا از اين طريق مرز حرمت و آبروى خود و ديگران محفوظ بماند، تا شادى و خنده و تفريحات ما به ديگران صدمهاى وارد نسازد. به نظر اين گروه، خنده و شادى و لذت، خوب است، اما نه با آزار و اذيت ديگران. شادمانى خوب است نه با زير پا گذاشتن قوانين و مقررات اجتماعى و الهى.
از نظر اسلام استفاده از تمامي ابزارهاي شادي بخش مجاز شمرده مي شود، مادامي كه از مرز حلال و حرام الهي تجاوز نكند و باعث فراموشي ياد خداوند نگردد. ياد خدا و توجه به ذات روبي حق تعالي، مهمترين فلسفه دين، عامل سنجش ارزش و ضد ارزش و معيار شناخت شادي مثبت و منفي در شريعت اسلام است.
غم متعالي: البته در اين فرهنگ غني جايي براي غم و اندوه نيز باز مانده است و آن غم و اندوه بر فراق محبوب واندوه بر گناهان و اشتباهات زندگي و غيره است و همچنين احساس همدردي با دوستان و خانواده در سختي هاي زندگي دنيا است.
در آموزه هاي عرفاني، غم مساوي و معادل با شادي و حتي شادي وصف ناپذير مي باشد. و منظور ازغم يک رهايي دروني ،تخليه کامل ذهني واحساس سرخوشي وسرزندگي و پرواز روحاني خاصي است كه در ارتباط با محبوب هستي به سالك و عارف دست مي دهد.
شايد اين حالت براي شما هم پيش آمده باشد که بعد از دعا و مجلس مصيبت اهل بيت(ع) واشک ريختن از روي صدق وصفا، احساس سبکي روحاني خاصي به شما دست داده باشد.اين غم از نظر روانشناسي يک شادماني واقعي است .
حافظ مي گويد:
تا شدم حلقه به گوش در ميخانه عشق هر دم از نو غمي آمد به مبارك بادم
اين غم ناشي از افسردگي و بن بست فکري مانند آنچه به نااميدان و سرخوردگان دست مي دهد نيست، تابشي است از نور عشق الهي ، غمي که هر دم و هر لحظه به خاطر حلقه بگوش در ميخانه عشق بودن به سراغ حافظ مي آيد. دري ازدرهاي آسماني و شادي ومستي عاشقانه اي است که تمام ذرات وجود يک عارف را در برمي گيرد ومملو از شور وعشق و لذت ميکند. شادماني واقعي اي كه به معني لذت بردن از لحظه لحظه زندگي با محبوب حقيقي هستي است.
پي نوشت:
1- انگيزش و هيجان، جان مارشال ريو، ص 367.
2- روانشناسى شادى، ص 42 و 172.
3- جلوههاى شادى در فرهنگ و شريعت، ص47.
4- ميزان الحكمه، ج 6، ص 2449.
5- سوره توبه، آيه 9.
6- بحارالانوار، ج75، ص321.
7- تحف العقول، ص 49 .
8- اصول كافي، ج2، ص663.
9- نقل از ماهنامه پرسمان، مهر ماه 1383
10- ميزان الحكمه، ج 7، ص 3225.
11- ميزان الحكمه، ج 4، ص 440، واژه سرور.
12- شرح الاشارات و التنبيهات، النمط الثامن، الفصل الاول.
13- همان.
14- تحفة السنيه، سيد عبدالله جزايري، ص 317.
15- اصول كافي، ج 8، ص 247.
16- بحارالانوار،ج 94،ص 151.
17- سوره فجر، آيات 28-30 .
18- ميزان الحكمه، ج 5، ص5.
19- بحارالانوار، ج73، ص171.
20- وسايل الشيعه، باب 92 ابواب حمام
21- سوره آل عمران، آيه 137.