لزوم گفتن بیماری حاد به خواستگار
چه بسا قبل از ازدواج، فکر کنید مسائلی وجود دارد که لازم است با طرف مقابل در میان گذاشته شود؛ مسائلی که نگفتن آن میتواند در آینده به قیمت از دست رفتن زندگیمان تمام شود؛ مسائل و مشکلاتی که ممکن است خودمان هم به هنگام بیانش شرمگین باشیم و درمیان گذاشتن آنها برایمان بسیار دشوار باشد.
مانند این دخترخانم که مدتی است دچار بیماری وسواس شده است، ولی با نظارت روانپزشک و استفاده از دارو، بیماری خود را تاحدود زیادی کنترل کرده است؛ به گونهای که به اذعان او دیگر آثاری از آن بیماری در زندگی شخصیاش بروزی ندارد. فقط مشکل استفاده از داروهاست که ممکن است هرخواستگاری با پرسیدن از این موضوع و پی بردن به اصل مسأله نظرش نسبت به دخترخانم تغییر کند. امّا به راستی این دخترخانم و کسانی در چنین وضعیتی قرار دارند لازم است از بیماری خود به خواستگارشان چیزی مطرح کنند؟ و اگر مطرح کنند چگونه باید این موضوع را بیان کنند تا نظر خواستگار به راحتی تغییر نکند؟
در پاسخ به این سوال این نکته کلی را باید گفت که هر مسأله، مشکل و بیماری که در زندگی آینده فرد میتواند اثر گذار باشد، لازم است آن را به طرف مقابل گفت؛ چرا که نگفتن آن میتواند در زندگی مشترک فرد مشکل ساز شود.
لذا بیماریهایی همچون وسواس لازم است با طرف مقابل در میان گذاشته شود، حتی اگر در حال حاضر کنترل شده باشد؛ چون این بیماری میتواند در آینده هم عود کند. پس حق طرف مقابل است که از آن آگاهی داشته باشد.
امّا لازم نیست این موضوع در اولین جلسه خواستگاری مطرح شود، بلکه بهتر است بعد از آشنایی و شناخت بیشتر از همدیگر، این موضوع در جلسه بعدی طرح شود؛ زیرا اگر این موضوع در اولین جلسه مطرح شود به احتمال فراوان ازآنجایی که خواستگار شناخت زیادی نسبت به فرد مذکور ندارد، معمولا باشنیدن این موضوع، نظرش تغییر میکند و با نگاه مأیوسانه پیش میرود و در نهایت نظرش منفی خواهد بود.
همچنین اگر در همان جلسه اول، طرفین به این نتیجه رسیدند که مناسب هم نیستند، دخترخانم بی خودی چیزی را به کسی نگفته است و اتفاق خاصی هم نمیافتد. امّا وقتی این موضوع زمانی گفته شود که طرفین همدیگر را از هر لحاظی انتخاب کرده باشند، در آن صورت خواستگار با شناخت بهتر میتواند تصمیم گیری کند و امید به اینکه نظرش چندان تغییر نکند وجود دارد.
از این رو بهتر است بعد از گفتوگو و آشنایی اولیه، اگر طرفین به این نتیجه رسیدند که هردو از لحاظ اخلاقی، اعتقادی، فکری، رفتاری، فرهنگی و خانوادگی از تناسب برخوردار و ارزیابی مثبتی نسبت به هم داشتهاند، در آن صورت دخترخانم میتواند درباره وضعیت خود با خواستگار مطرح کند.
امّا در نوع بیان، بهتر است این موضوع را با آرامش و خونسردانه مطرح کرد؛ چرا که اضطراب و نگرانی در بیان میتواند اضطراب و نگرانی طرف مقابل را به همراه داشته باشد و در نتیجه او نتواند تصمیم درستی بگیرد؛ از این رو دخترخانم به طور عادی درباره بیماری خود صحبت کند؛ مثلا بگوید که امروز که رفته بودم دکتر ... اگر هم پرسید دکتر برای چی؟ خیلی عادی درباره بیماریاش توضیح دهد و از همان اول هم بگوید که مسأله خاصی نیست و اگر خیلی نگران شد، دخترخانم میتواند به او پیشنهاد دهد که سری بعد با هم به دکتر مراجعه کنند؛ این کار باعث میشود که طرف مقابل نسبت به میزان و بهبودی بیماری دخترخانم، اطمینان پیدا کند.
امّا در نهایت هم انتخاب و تصمیم گیری را به طرف مقابل واگذار کند تا او بادرنظر گرفتن همه جوانب مسأله تصمیم گیری کند و دخترخانم نیز باید به خودش قول دهد که اگر خواستگارش پا پس بکشد، این را حقش دانسته و نشاط و شادابی خود را در گرو انصراف یک خواستگار قرار ندهد، بلکه با توکل برخدا آرامش خود را همچنان حفظ کند.
برای مطالعه بیشتر:
- جوانان و انتخاب همسر، على اكبر مظاهرى، انتشارات پارسايان
- راهنمايى ازدواج، بهزاد رحمتى
- انتخاب همسر، ابراهيم امينى