اصل زیبا شناختی در انتخاب همسر
در روایتی از پیغمبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) آمده است که حضرت فرمود: «هرکس که با زنی به خاطر مالش ازدواج کند، خداوند او را به مال زن واگذار میکند. هرکس که با زنی به خاطر جمال و زیباییاش ازدواج نماید، در او چیزی را که خوشایند او نیست، خواهد دید و هرکس که با زنی به خاطر دینداریش ازدواج کند، خداوند زیبایی و ثروت را به آن زن خواهد بخشید.»[۱]
سوالی که مطرح میشود این است که چگونه خداوند زیبایی را به یک زن دیندار میبخشد؟ آیا این چیزی شبیه معجزه نیست؟
برای پاسخ دادن به این سوال، لازم است به همه بخشهای این حدیث توجه شود تا در نهایت بتوان به صورت کامل و جامع پاسخ این سوال را داد.
از این رو این روایت شریف دارای چند بخش است که تک تک آن مورد بررسی قرار میگیرد.
بخش اول روایت: «هر که با زنی به خاطر مالش ازدواج کند، خداوند او را به مال زن واگذار میکند.»
در این بخش از روایت، مسأله در مورد ملاک ازدواج است که اگر کسی تنها ملاک یا مهمترین ملاک در انتخاب همسرش، مال و دارایی زن بداند و براساس آن عمل کند و دیگر ملاکهای ازدواج را نادیده بگیرد و به عبارتی تنها به جهت جنبه مال دوستی با زن ازدواج کند، اولا این از دیدگاه دینی مذموم و ناپسند است.
در همین رابطه، روایتی از امام علی(علیهالسلام) در مورد مال دوستی انسانها آمده است که حضرت فرمود: «وقتی خداوند بندهای را دوست بدارد، مال و ثروت را در پیش او منفور و ناپسند جلوه میدهد و آرزوهای او را کوتاه میکند و چون خداوند بدی بندهای را اراده کند، مال و ثروت را محبوب او قرار دهد و آروزهایش را گسترش میدهد. خداوند متعال بدی هیچ یک از بندگان خود را نمیخواهد، مگر اینکه خود بنده اعمالی را انجام دهد که مورد خشم پروردگار خود قرار گیرد که در این صورت خدا هم او را رها میسازد و به خودش وا میگذارد.»[۲]
البته ناگفته نماند که بدست آوردن مال و کسب روزی حلال نه تنها مذموم نیست، بلکه امری پسندیدهای است، ولی آنچه که ناپسند و مذموم است مال دوستی که انسان را از یاد خدا غافل کند.
لذا این امکان وجود دارد که فردی دارای اموال و دارایی بسیار بالایی است، ولی هیچ گاه نسبت به اموال و داراییهای خود، دلبسته و وابسته نبوده و همواره در کارهایش متکی به خدای متعال بوده است و از طرفی این امکان وجود دارد که فردی دارای مال کمی است، ولی چنان به همین اموال و داراییهای کم خود، وابسته است که همواره یاد خدا در کارهایش فراموش شده است.
بنابراین کسی که یاد خدا را فراموش و رها کرده و همواره متکی به امورات مادی و دنیوی است، چگونه میتواند انتظار داشته باشد که در بزنگاههای حسّاس زندگی، خدا به او کمک کند؟!
لذا کسی که انتخاب شریک زندگیاش، برخاسته از مال دوستی(ای که غافل کننده از خدا) بوده، چگونه میتواند انتظار داشته در بزنگاههای حسّاس زندگیاش، خداوند به او کمک کند. از این رو هر که با زنی به خاطر مالش ازدواج کند، خداوند او را به مال زن واگذار میکند.
بخش دوم روایت: «هر که با زنی به خاطر جمال و زیباییاش ازدواج نماید، در او چیزی را که خوشایند او نیست خواهد دید.»
این بخش از روایت، در مورد زیبایی و جمال است که یکی از ملاکهای انتخاب همسر است. براساس این روایت، اگر کسی تنها ملاک انتخاب همسرش، جمال و زیبایی او باشد و دیگر ملاکها را نادیده بگیرد، در زندگی زناشویی دچار مشکل میشود و زندگی رضایت بخشی را تجربه نخواهد کرد.
آنچه که مسلم است اصل زیباشناختی، جمال و زیبایی صرفا مربوط به چهره و ظاهر افراد نمیشود، بلکه براساس اصل زیباشناختی، جمال و زیبایی شامل موارد باطنی و درونی نیز میشود که از جمله: زیبایی اخلاقی، رفتاری، فکری، گفتاری و ... از این رو جمال و زیبایی ظاهری، بخشی از اصل زیباشناختی ما انسانهاست.
یعنی همانطور که ما انسانها از زیبایی ظاهری، لذت میبریم، از زیبایی اخلاقی، رفتاری، کلامی و ... نیز لذت میبریم. لذا وقتی اخلاق و رفتار زیبایی را مشاهده میکنیم از آن لذت میبریم و یا وقتی کلام قشنگی را میشنویم، لذت میبریم.
از سویی دیگر، زیباییهای باطنی به مراتب از زیباییهای ظاهری بهتر است؛ زیرا آنچه که باعث عشق و علاقه پایدار میان زوجین میشود، وجود زیباییهای باطنی است. یعنی میتوان با داشتن زیبایی باطنی همراه با حداقل زیبایی ظاهری، زندگی عاشقانه، رضایت بخش و پایداری را تجربه کرد.
امّا نبود زیباییهای باطنی یا کم بودن آن، حتّی با وجود حداکثر زیباییهای ظاهری، نمیتوان زندگی عاشقانه، پایدار و رضایت بخشی را تجربه کرد، بلکه نهایت بتوان برای مدتی آن هم موقت احساس عاشقانه داشت؛ زیرا زیبایی ظاهری برخلاف زیبایی باطنی، بعد از مدتی برای فرد تکراری و عادی میشود، امّا زیبایی باطنی هیچ گاه برای فرد تکراری یا عادی نمیشود، بلکه به با گذر زمان، عشق و رضایت در طرفین بیشتر نیز میشود.
در نتیجه برطبق این بخش از روایت، اگر کسی صرفا براساس جمال و زیبایی ظاهری طرف مقابل (بدون در نظر گرفتن زیباییهای باطنی) با او ازدواج کند، چه بسا در آینده و با ورود به زندگی مشترک(و با عادی شدن زیباییهای ظاهری او) پی به نازیباییهای باطنی او(همسرش) ببرد و نتواند زندگی عاشقانه، رضایت بخش و پایداری را تجربه کند.
نکته: منظور روایت این نیست که بطور کلی، جمال و زیبایی ظاهری مدنظر قرار داده نشود، بلکه یکی از ملاکهای ازدواج، زیبایی و جمال است. همچنانکه در روایتی از امام صادق(علیهالسلام) نقل شده است که ابن ابی يعفور میگويد: «به حضرت صادق(علیهالسلام) عرضه داشتم، من برای ازدواج زنی را انتخاب کردهام و پدر و مادرم ديگری را، تکليف من چيست؟ فرمود: آن را که خودت دوست داری اختيار کن و آن را که پدر و مادر پسنديدهاند رها کن.»[۳]
یعنی اینگونه نیست که اصلا به زیبایی ظاهری توجه نشود، بلکه یکی از ملاکهای انتخاب همین پسندقلبی و ظاهری طرف مقابل است که فرد طرف مقابل را برای ازدواج بپسندد. امّا مسأله در این است که باید به اندازهای توجه شود که باعث نادیده گرفته شدن دیگر ملاکهای اصلی ازدواج نشود.
بخش سوم روایت: «هر که با زنی به خاطر دینداریش ازدواج کند، خداوند زیبایی و ثروت را به آن زن خواهد بخشید.»
با توجه به اصل زیباشناختی که در بخش دوم روایت گفته شد، از جمله مواردی که میتواند باعث زیبایی باطنی افراد شود، دینداری و عمل به ارزشها و باورهای دینی است. زیرا دین چیزی جز داشتن باور، اخلاق، رفتار و گفتار نیکو و زیبا نیست که همه اینها از جمله مولفههای اساسی زیبایی باطنی است.
به عنوان مثال؛ اوج زیبایی باطنی را میتوان در شخصیت پیامبر مشاهده کرد، بطوریکه به خاطر همین اخلاق، رفتار ومنش زیبایش، بسیار از مردم جهان با گذشت چندین قرن، هنوز او را دوست دارند. از آن طرف فردی مانند ابولهب که به گفته تاریخ فرد زیبارویی بوده ولی به دلیل نداشتن زیبایی باطنی، هیچ گاه محبوب عموم مردم نشد یااینکه محبوبیت حضرت یوسف(علیهالسلام) نه به خاطر چهره زیبای او بلکه به خاطر صفات و باطن زیبای او بود که او را عزیز مصر کرد.
بنابراین اگر کسی با فردی ازدواج کند که دیندار واقعی است، در واقع پی به زیباییهای درونی او برده است و همین امر میتواند زندگی عاشقانه، رضایت بخش و پایداری را برای طرفین بدنبال داشته باشد.
البته در این بخش از روایت، نیامده است که فرد با کسی ازدواج کند که زشت صورت باشد. بلکه گفته شده است اگر به خاطر دینداریش با او ازدواج کند؛ یعنی ملاک انتخاب فرد، زیبایی درونی(دینداری) طرف مقابل بوده است، در اینصورت طبق اصل زیباشناختی درونی، زیبایی درونی تکراری نمیشود، بلکه با گذر زمان، عشق و رضایت را بیشتر میکند، حتی تا جایی پیش میرود که در نگاه فرد، چهره و ظاهر طرف مقابلش(معشوقش)، بسیار زیبا خواهد شد.
پس، فردی که دیندار است و از آنجایی که در دینداری، مولفههای مهم زیباشناختی درونی(از جمله اخلاق، رفتار، گفتار، کردار و باور نیکوست.) وجود دارد، با گذشت زمان از زندگی مشترک، عشق و رضایت فرد بیشتر میشود تا جایی که در نگاه فرد، چهره و ظاهر همسر خود را هم بسیار زیبا میبیند، در حالیکه ممکن است در نگاه دیگران اینگونه نباشد.
مانند حکایت لیلی و مجنون که هیچگاه مجنون شیفته دختر زیبارویی نبود، بلکه مجنون به خاطر اخلاق و رفتار لیلی بود که شیفته و مجنون او شد؛ زیرا لیلی یک دختر ساده که هزاران نفر از او بالاتر بودند، امّا کار به جایی رسید که مجنون حتی سگ که یک موجود پستی است، پایش را بوسید. آنجا که میگوید: پای سگ بوسید مجنون، خلق گفتندش چه بود؟ گفت این سگ گاهگاهی کوی لیلی رفته بود. حال سوال اینجاست آیا سگ فی نفسه زیباست؟ خیر بلکه شیفتگی مجنون باعث شده حتّی آن سگ هم زیبا ببیند.
پینوشت:
[۱]. وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۳۱
[۲]. غررالحکم، ج۳، ص۱۶۶، حدیث۴۱۱۱ و ۴۱۱۰]
[۳]. الکافی، ج۵، ص۴۰۱