انتخاب همسر
يكي از مسائلي كه در دين مبين اسلام از اهميت بيشتري برخوردار است، مسئله انتخاب همسر است كه به آن تاكيد فراواني شده است، كه نبايد از اين مسئله به آساني گذشت، بلكه تامل و تحقيق فراواني را ميطلبد.
درانتخاب همسر باید خیر دنیا و آخرت، و خوشبختي امروز و فردای انسان در نظر گرفته شود. چون مبناي ازدواج در اسلام فقط شهوت و لذت بدني و... نيست، بلكه مبناء حفظ دين زن و مرد، و بناء كردن خانه مذهبي، به وجود آمدن فرزنداني شايسته، و جلب رضايت خداوند است، و براي هر قدمي كه انسان در اين راه بر ميدارد ثواب زيادي را نصیب خود میکند.
در مسئله ازدواج تا حدّى بايد از نظر ظاهر و باطن بين دختر و پسر شباهت وجود داشته باشد. مهمترين مرحله شباهت، بايد در چهره ديندارى جلوه كند به اين معنا كه مؤمن هم كفو مؤمنه، و دين دار شبيه و مانند ديندار باشد، اينجاست كه اصرار به كفويت دراسلام روشن ميشود، اگر كفويت بين زن و مرد لحاظ نشود، فضای خانه به فضائی پر از عذاب ، و درد و محنت، و تأسف و غصّه تبدیل خواهد شد، و کار به طلاق و جدائی میکشد.
اگر زني در خانوادهاي به دور از اخلاق و تقوا، و توحید و عبادت بزرگ شده باشد، برای مرد جز نا آرامي در زندگي چیزی ديگري نخواهد داشت.
روایت بسیار فوق العاده ای در این زمینه از امام صادق(علیه السلام) بدین صورت نقل شده :«اَغْلَبُ الاَْعْداءِ لِلْمُؤَمِنِ زَوْجَةُ السُّوءِ کوبندهترین دشمن مؤمن همسر بد است»[۱]
بنابراین در انتخاب همسر، به معيارهائي كه اسلام فرموده خود را مقيد سازيد، و سعي كنيد تنها معيار، زيبايي تنها، و عشق به همسر گزيني، و چشم دوختن به مال زن، معيار انتخاب همسر نباشد. رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمودند : زن را برای مال و جمالش انتخاب نکنید، مالش موجب طغیان و جمالش مایه تباهی است، در ازدواج دین و ایمان زن را لحاظ کنید. [۲]و نیز آن حضرت فرمود :«شَرُّ الاَْشْیاءِ الْمَرْأَةُ السُّوءُ بدترین اشیاء زن بد است.»[۳]
داستانی حیرت آور
در تفسیر ابوالفتوح رازی آمده : جوانی در اوقات نماز بالای مأذنه مسجد اذان میگفت، یک روز در حال اذان گفتن به خانههای اطراف مسجد نظر انداخت، نظری که اسلام از بابت مصلحت انسان و حفظ وی از فتنهها حرام کرده است .
ناگهان دیدهاش در خانهای به دختری نیکو منظر و صاحب جمال افتاد، دل به او داد، پس از اذان در آن خانه را کوبید، صاحب خانه در را باز کرد، جوان به او گفت اگر دختر به شوهر میدهید، من به او مایلم، صاحبخانه، گفت: ما « آسوری » مذهبیم، اگر مذهب ما را انتخاب کنی من از اینکه دخترم را به تو تزویج کنم منعی نمیبینم .
جوان که دل به زیبائی و جمال دوخته بود، و از انتخاب هم کفو روی گردانده بود، و دلاّلِ خود را در ازدواج چشم و شهوت و جمال و زیبائی قرار داده بود، از پذیرش شرط پدر دختر استقبال کرد، از اسلام دست برداشت، به شرک روی آورد، به روز عقد دختر ازبالای پله های خانه با سر به زمین آمد وبه هلاکت ابدی دچارشد![۴]
پینوشتها
[۱] - بحار، ج ۱۰۰، ص ۲۴۰.
[۲] - مستدرك الوسائل، قسمت نكاح، باب ۱۳.
[۳] - بحار، ج ۱۰۰، ص ۲۲۷.
[۴]- تفسير ابوالفتح رازي