دارم گم می شوم
من دختری ۲۷ ساله و دانشجوی ارشد هستم.
خواستگار های زیادی داشتم ولی هیچ کدام آنقدر که می خواستم برای من مناسب نبودند و خواستگارهایی که اواخر آمدند فقط از نظر اعتقادی به من نمی خوردند؛ چون من مذهبی هستم و سعی کردم پاک بمونم و همیشه یک ادم پاک را برای زندگی مشترک می خواستم تا اینکه با پسری هم سن خودم آشنا شدم که از نظر مذهبی بودن واقعا می پسندیدمش البته شاید در یک سری مسایل خشک بود ولی حتی حاضر بودم اگر عیبی هم داشت تحمل کنم به خاطر اعتقادات خوبی که داشت البته واقعا ایشان تقریبا بی عیب بودند. ولی آشنایی ما بسیار کوتاه شد چون ایشان روی چهره خیلی حساس بودند و با اینکه من زیبا هستم ولی به دل ایشان ننشستم و باهم تمام کردیم. من در آشنایی با ایشان خوب عمل نکردم چون آن زمان از نظر روحی ضعیف بودم و حال خوبی نداشتم.
خلاصه اینکه بعد از یک ماه هنوز نمی خواهم فراموشش کنم و عکسش را دارم. از وقتی او را دیدم با هیچ پسر دیگری خوشم نمی آید ارتباط داشته باشم چون او واقعا عالی بود. ترجیح می دهم با خیال او زندگی کنم. من خودم را به کسی که لایقم نیست نمی دهم. با پسرهایی بودم که با موقعیت های عالی وقتی من را شناختند حاضر بودند برای به دست آوردن من همه کار بکنند ولی به خاطر اعتقاداتم هیچ کدام را نپذیرفتم. کمکم کنید من دارم گم می شوم. . . . . فقط به هیچ عنوان نگید فراموشش کنم مخصوصا قبل از اینکه مثل او را پیدا کنم.
یک دنیا سپاس
پاسخ
سلام
برای ازدواج، برقرار کردن رابطه بدترین راهه که آفات زیادی دارد. رابطه بدون حضور خانواده وابستگی می آورد و اگر به هر دلیلی مثل عقب نشینی طرف (مثل مورد خود شما که پسر عقب کشیده) نتوانید با هم ازدواج کنید برای فراموش کردنش رنج زیادی را باید متحمل شوی بعلاوه اینکه وابستگی مانع شناخت و تصمیم درست می شود. پس این اشتباه را نباید دوباره مرتکب بشوی وگرنه مثل الان دچار آفتش می شوی.
اما در مورد خواستگارها، اینکه اعتقادات طرف برای شما مهم است خب به نحوی جز ملاک های اصلی شما به حساب می آید و طبیعی هم هست دنبال کسی باشی که هم سنخ خودت باشد ولی این ملاک نباید منجر به سخت گیری بیش از حد شود و دنبال کسی بگردی که صددرصد از این جهت مثل شما باشد بلکه اگر کسی شباهت ۶۰ - ۷۰ درصدی هم داشت می تواند مورد خوبی برای ازدواج با شما باشد.
اما در مورد خواستگار آخر شما باید بگویم اگر نمی خواهی فراموشش کنی راهش این است که یا واسطه ای بفرستی که با او صحبت کند و یا اینکه خودت بروی و صحبت کنی تا بلکه راضی بشود و برای خواستگاری بیاد؛ اما راه دوم ریسک دارد؛ چون ممکن است که باز هم شما را رد کند و سبک بشوی. پس اگر احتمال سبک شدن را قبول می کنی مستقیم برو و درخواستت را بگو اما اگر هیچ راهی نداری چاره ای جز فراموش کردنش نیست چون اگر این کار را نکنی باید با خاطراتش تا آخر عمر مجرد زندگی کنی چون هیچ کس را نمی توانی قبول کنی.
اینکه فکر می کنی هیچ کس دیگری پیدا نمی شود که مثل ایشان باشد فکر اشتباهی است و اصلا از کجا معلوم ایشان همانی باشد که شما فکر میکنی؛ مثل خیلی از دخترهایی که در یک نگاه عاشق می شوند و چون فقط به خاطر عشق ازدواج می کنند بعد از ازدواج پشیمان می شوند چون می بینند این همانی نبود که فکرش را می کردند. پس به صلاح شماست که واقع نگر باشی.
برای فراموش کردن طرف هم باید دلت از رسیدن به ایشان نا امید شود و هر چیزی که شما را یاد ایشان می اندازد از خودت دور کنی مثل همان عکسی که از او نگه داشتی. بعلاوه فکر ازدواج و قبول کردن خواستگار و صحبت با آنها و در نتیجه ازدواج شما با فرد دیگری که تناسب های لازم فکری، اعتقادی، اخلاقی و رفتاری را با شما داشته باشد باعث جایگزین شدن عشق جدید و فراموش کردن کامل ایشان می شود.