سنم کمه ولی می خوام ازدواج کنم
من ۱۸ سال دارم و در نت عاشق دختری که ۲۰ سال داره شدم. او هم همینطور برام جون میده و خیلی هم با هم تفاهم داریم. میخاستم ببینم کی باید برم خواستگاری یا موضوع رو به پدر مادر بگم؟
***جواب:
سلام
شما هرچه زودتر بگی بهتره و زودتر تکلیف معلوم میشه چون اگه همین طوری ادامه بدی و بعد نتونید به هم برسید احساس میکنی کلی از عمرت هدر رفته و هرچه هم بگذره ممکنه وابستهتر بشید و دل کندن سخت تره به همین خاطر چه بهتر که همین الان بگی و برید خواستگاری
***سوال دوم
سلام
با سن کم من و این که هنوز هیچی ندارم چطور برم خواستگاری؟ بعدشم ما عاشق هم هستیم
***جواب:
سلام
در مورد اینکه میگی سنم کمه عرض میکنم اگه فکر میکنی هنوز بچهای و سنت برای ازدواج کمه پس چرا عاشق شدی؟ چون راه رسیدن به معشوق فقط ازدواجه و بس، مگه اون خدایی که این عشق رو در تو قرار داده نمیدونسته که تو برای رسیدن به معشوق راهی جز ازدواج نداری؟ پس اگه عشق رو بهت داده معلوم میشه صلاحیت ازدواج رو هم بهت داده، وگرنه این ظلمه که دلی بهت بده که عاشق میشه اما بگه برای ازدواج باید سالها صبر کنی؛ پس معلوم میشه از نظر خدایی تو صلاحیت ازدواج داری
شاید بگی: من که توی این سن نمیتونم زندگی اداره کنم جوابش اینه که: اینکه گفتم صلاحیت داری صلاحیت ذاتی برای ازدواج بود، وگرنه تشکیل زندگی مشترک یه صلاحیت دیگه هم میخواد که اون صلاحیت مهارتی است یعنی علم مهارتهای اداره یه زندگی مشترک که در این زمینه هر خانوادهای مسئوله که فرزندش رو در این زمینه اماده کنه اما اگه در مورد تو این کار رو نکرده اند، تو میتونی بعد عقد تا زمانی که عروسی کنی این مهارتها رو به دست بیاری
به عبارت دیگه: اگه خانواده با ازدواج تو موافقت کنه میتونی دوران عقدت رو به دوران کار اموزی مهارتهای زندگی مبدل کنی و با کمک و مشورت خانواده برای تشکیل زندگی در اینده اماده بشی
در مورد اینکه گفتی: هیچی ندارم عرض میکنم در دوران عقد که چیزی نمیخوای و بعد عقد هم میتونی تا زمانی که از نظر مالی تواناییش رو پیدا کنی عروسی رو به تعویق بندازی
اینو هم بدون اگه ازدواج کنی با برکتی که خدا به زندگیت میده خیلی زودتر از اونی که فکرش رو میکنی از نظر مالی سر و سامون میگیری چون خدا قول داده اونا رو که ازدواج میکنند از نظر مالی تامین کنه و لنگ نمونن
بنا بر این اگه میخوای بهش برسی به این حرفا باید معتقد باشی تا بتونی ازش دفاع کنی و خانواده ات رو راضی کنی که برات خواستگاری برن ولی اگه خودتم عقب نشینی کنی و بگی که چون سنم کمه و هیچی ندارم قدم جلو گذاشتن درست نیست، نمیتونی در برابر دیگران مقاومت کنی پس اگه در قدم اول خودتو قانع کردی در قدم بعدی میتونی بر دیگران اثر بذاری و راضیشون کنی
بعدم اگه خواستی مساله خواستگاری رو مطرح کنی بگو که فعلا خانواده ات به خواستگاری برن تا دو خانواده اصل مناسب بودن شما دو نفر رو برای همدیگه بررسی کنن و اگه به نتیجه رسیدند که برای هم مناسب هستید اصل ازدواج شما رو مسلم کنند تا در سالهای بعد بتونید رسما زندگیتون رو تشکیل بدید
اما اگه این کار رو نکنی و سالها بعد به خواستگاری بری در صورتی که بفهمی که برای هم مناسب نیستید یا به هر دلیل خانوادهاش مخالفت کنند، کمترین ضررش اینه میفهمی عمری رو بی خودی دل بستی علاوه بر اینکه باید کلی رنج بکشید تا همو فراموش کنید، غیر از اینکه ممکنه رابطه شما در این مدت هم گناه الود بشه و نامه اعمالتون رو از گناه لبریز کنید